رضاخان در طول سلطنتش تمام املاک مرغوب شمال را به زور سرنیزه به نام خود کرد. پس از سقوط او، تا مدتها روزنامه ها و مجلات کشور بود از نمونه هایی از غضب اموال مردم توسط رضاخان. البته گاهی پول مختصری هم به عنوان بهای آن می داد....
در سال های 1830-1831 طاعون وحشتناکی در گیلان شیوع پیدا کرد که سه چهارم جمعیت آن را نابود کرد و سبب کاهش جمعیت شهر شد. همه آنهایی که به کوه های مجاور فرار نکرده بودند نابود شدند...
مرگ مشکوک و معماگونه استالین در نهم مارس سال 1953 میلادی را باید یکی از معماهای تاریخی ای دانست که هنوز هم به رغم گذشت بیش از یک قرن از وقوع آن اسرار آن هویدا نگشته است. فارغ از چگونگی مرگ این دیکتاتور نکته دارای اهمیت آن است که به محض انتشار خبر درگذشت استالین مردم بسیاری از کشورها به ویژه کشورهای غربی از شنیدن این خبر خوشحال شدند.
در آن روزها، منظره ازدحام مردم گرسنه در اطراف نانوایی ها، به راستی دل خراش و تکان دهنده بود: مردم، پس از ساعت ها انتظار در صف های طولانی که اغلب به کشمکش و زد و خورد منجر می شد، حداکثر می توانستند به چند قرص نان دست یابند...
محمدرضا پهلوی می خواست محبوب ترین فرد ایران باشد. او حاضر نبود بپذیرد که در میان ایرانیان کسی بهتر از اوست. از جمله بسیار تلاش می کرد تا مصدق را چهره ای بد و منفور نشان دهد. شاید انقلاب اسلامی ضربه ای محکم به او بود تا بداند بر خلاف باور غلطش مردم ایران هیچ تمایلی به او ندارند . . .
شاه از شخصیت های بزرگ روحانی من جمله آیت الله کاشانی به شدت می هراسید. از طرفی از نفوذ انها در میان مردم آگاه بود و می ترسید آنها مردم را بر ضد حکومت بشورانند و از طرفی دیگر نیز تلاش می کردند تا از آنها در واقع اضطراری کمک بطلبند. ماجرای ترور هژیر از جمله این موارد است . . .
جشن های 2500 ساله شاهنشاهی اوج ولخرجی حکومت پهلوی بود. جشن هایی که از اساس بی مورد بود و جالب اینکه در کنار مردم ایران، حتی مجالس خارجی نیز این جشن ها را غیرلازم می دانستند و البته خیلی صریح این نکته را ذکر و به حکومت های خود برای ارسال دیپلمات به این جشن ها انتقاد کردند . . .
کاربـردهای الفاظ و عـبارات دینـی در تـحیت، احوالپرسی و تعارفات روزانه مردم ایران نیز استفاده فراوانی داشت. نخستین رویارویی دو فرد مسلمان با ردوبدل کردن سلامعلیکم و علیکمالسلام صورت مـیگرفت، امـا معمولاً یک مسلمان در برخورد با غیر مـسلمانان، از این واژه استفاده نمیکرد. در احـوالپرسیها در پاسـخ «انشاءالله دماغ شما چاق اسـت» . . .
در زمان های گذشته وجود کاروانسرا در مسیر شهرها خیلی ضروری بود. چرا که به دلیل مسافت زیاد ممکن نبود برخی از فاصله ها را در طی روز طی کرد و بعلاوه حرکت در شب نیز امنیت لازم را دارا نبود. اما کاروانسرها همه به یک شکل نبودند . . .
هر چه به عقب بازگردیم، در زندگی مردم نقش خرافه پر رنگ و پر رنگ تر می شد. به عنوان مثال مردم با دیدن برخی نشانه ها رویدادهایی را پیش بینی می کردند که می بایست به وقوع می پیوستند. مثل کلاغ که همیشه یاداور خبرهای بد بود. اما در این میان بودند پیش بینی هایی که از قضا درست از آب در می آمدند . . . .
عریضه مردم تهران و علما ... به محمدولی خان سپهسالار اعظم و هیات وزراء در خصوص لزوم رعایت و حفظ شئون اسلامی و جلوگیری از پوشش غیر معمول زنان ، فروش مسکرات و غیره
هویدا 13 سال برای شاه خوش خدمتی کرد. اگرچه در عین حال تلاش می کرد خود را روشنفکر نشان دهد، اما به واقع حاضر شده بود برای قدرت هر کاری بکند. شاه نیز مزد این خوش خدمتی او را داد. به محضی که انقلاب مردم آغاز شد او را به اتهام فساد دستگیر کرد. او تازه فهمیده بود هویدا نزد مردم جایگاهی ندارد . . .
شاه زمانی برای مردم خود خط و نشان می کشید. مثلا آنانی را که عضو حزب رستاخیز نمی شدند تهدید به ترک کشور می کرد. اما همو زمانی که شعله های انقلاب اسلامی زبانه کشید، به سرعت از کشور فرار کرد. او رفت و مردم ماندند. جالب اینکه شاه در بحبوحه انقلاب در تمام این مدتی که تظاهر می کرد که نمی داند از کشور خواهد رفت و یا خواهد ماند، تنها تظاهر می کرد . . .
قوام رجل دارای اعتباری بود. اما هرگز به نقش مردم اعتقادی نداشت. او نه به مردم اعتقاد داشت و نه به حرکت به نمایندگی از مردم. بلکه به طور کلی رویه ای مستبدانه را در پیش می گرفت. از این رو به اعتراضات در مقابل تقلب در انتخابات و یا نهضت ملی شدن نفت که کاری مردمی بود نیز اعتقادی نداشت و از این رو خواهان مقابله با مصدق و اطرافیانش بود . . .
پس از قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی ولوله عجیبی در شهر بر پا می شود. اتفاق آنقدر بزرگ بود که بسیار یاز مردم و رجال سیاسی در بهت فرو رفته بودند و چندان به فردای بدون ناصرالدین شاه برایشان قابل تصور نبود. عین السلطنه این اوضاع پر تنش را اینگونه روایت می کند:
ایران در دوره قاجار در قیاس با تمدن غرب روند زوال خود را در پیش گرفته بود. در فرایند عقب ماندگی ایران، بیشترین آسیب را مردم می دیدند که ناچار بودند به طور همزمان ظلم و جور داخلی و خارجی و به عبارتی استثمار ناشی از دو عامل استبداد و استعمار را تحمل کنند . . .
استفاده غلط دولت پهلوی از نفت که ناشی از گرایش استبدادی و ستم شاهی آن بود و در کنار آن نقش و حضور غرب که جهت کسب منافع خود بر دولت اعمال نفوذ می کرد، مسیر استفاده از نفت را که می توانست در جهت توسعه اقتصادی بکار رود تغییر داد. بناباین جامعه دوران محمدرضاشاه را نمی توان یک جامعه مدنی دانست بلکه همواره در میان یک جامعه سنتی و جامعه توده وار در نوسان ...
چگونگی نحوه پیدایش بعضی از بازیها را باید از طریق آداب و سنن پی جویی کرد. زیرا تبدیل بازیها به آیین های سنتی و برعکس، پیوند ناگسستنی با زندگی مردم دارد. آیین باران خواهی در ایران معمولاً در فصل پاییز انجام می گیرد، یعنی زمانی که گندم دیم به باران نیاز دارد . . .
حکومت پهلوی بر این باور بود که در میان مردم از مشروعیت زیادی برخوردار است. انگار نه انگار که از مشروعیت نداشته حکومت پهلوی، پس از کودتای 28 مرداد و سرکوب های پس از آن چیزی باقی نمانده بود. این توهم مشروعیت بود که باعث می شد تا حکومت تصور کند همه مخالفینش از دشمنان خارجی اش ماموریت مبارزه با حکومت را گرفته اند. از این رو بود که حاضر نبود بپذیرد، نیروهای ...